باز هم سالی به سال های زندگیم اضافه شد.سالی که من رو وادار می کنه تا بزرگتر بشم .امشب شب تولد منه و من از عزیزم دورم ...نمی گم تنهام چون اون از یادم نمیره و من با یادش تنها نیستم ...با یادش زندم .زندگی میکنم .حال می کنم ...دوسش دارم ...
دارم به قطره های بارونی فکر می کنم که انتظار ما رو می کشن که حتی روزی زیر اون ها قدم بزنیم ولی میشه؟واقعا اون روز کجاست؟ می آد؟نمی آد؟
کجاست؟ اون روز واقعا کجاست که من این جور دارم دنبالش می گردم...هر سال روز تولدم انتظارشو می کشم ...انتظار بر آورده شدن آرزوم رو می گم...
دارم به برگهای زرد پاییزی فکر می کنم...برگهایی که انتظار قدم های ما رو می کشن تا اون ها رو زیر پامون با قدم های یکسانمون بذاریم و بریم به سوی.....................................................................................................................................
عجیب ترین و بدترین درد عاشقی اینه: یکی که نزدیکته دوسش داری ...ولی اون هیچ موقع دوست نداره ...این درد خیلی از آدمایه که دردشون رو بهم می گن دراین مورد یه شعر ساختم ....
هرکسی این رو ندونه من میدونم که چه جور دلتنگیی سختی داره
کسی که نزدیکته دوسش داری ولی اون هیچ موقع دوست نداره
توخودت خوب می دونی که هیچ موقع به اون عشقت نمیرسی
هر چند که نزدیکته ولی باز دلتنگشی که یک موقع مال دیگری نشه و تورو تنهات بذاره.......................................................................................................................
عشق و میل به زندگی
عشق عبارت است از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می ورزیم.
عشق یعنی درک کردن وصبر داشتن
در میل به عشق ورزیدن پیامی بسیار ساده نهفته است:
(نمی خواهم از شما سوءاستفاده کنم از اینکه دوستتان دارم لذت می برم.شما را بشناسم به احساستان پی ببرم با شما رشد کنم درشادی و غم با شما شریک باشم در کنار و همراه شما باشم و با شما الفتی برقرار کنم.)
مرد می تواند از طریق زن به هستی متصل شود و زن از طریق مرد در هستی ریشه می دواند.وقتی که این دو نیمه به هم می رسند و در یکدیگر ادغام می شوند برای اولین بار احساس ریشه داشتن و متصل بودن می کنند و لذتی بزرگ وجود آنها را فرامی گیرد.
عشق یک اتفاق نیست یک احساس نیست بلکه خواستن است گنجی است که نابرده رنج میسر نمی شود و دستیابی به آن مستلزم تحمل مشقت های فراوان است .
هر کس می تواند و باید عشق ورزیدن را بیاموزد. چنانچه واقعا جویای عشق و محبت هستید کوشش کنید بهترین شمایی را که در وجودتان نهفته است ارائه دهید
اگر هریک از ما فقط یک نفر را داشته باشیم که بتوانیم با او صمیمانه درد دل کنیم کسی از درد تنهایی به جان نمی آمد.کسی که شمابتوانید درد خود را با او در میان بگذارید ترسی از پنهان کردن مسائل خود از او نداشته باشید و او احساسات و عواطف شما را صمیمانه درک کندو به جای تضعیف روحیه همدردی کند دلداری دهد و به شما آرامش بخشد.
زندگی در عین شادی و لذت رنج و درد زیادی هم در بردارد اما حسن کار در این است که وقتی می گریم کسی را در کنار خود دارم و هنگامی که او می گرید مرا در کنار خود دارد اما در تنهایی و بی کسی که درد بزرگی است اشک نمی ریزیم. . . .